وقتی صادقطباطبایی فقیه میشود و نظرات امام(ره) را تحریف میکند
صادق طباطبایی در یک سایت تخصصی موسیقی با جعل عنوان اسلامشناس برای خود، در مورد مسائلی از جمله "آیا احکامی که در قرآن کریم آمده اند لا یتغیرند؟ تکلیف ما با تحولات زمان و نیازهای متغیر چیست؟"، "احکام شرع چگونه و توسط چه کسی استخراج می شوند؟"، "احکام ثابت و احکام متغیر کدامند؟"، "عناوین اولیه و ثانویه در احکام شرع چیست؟"، "نظر امام موسی صدر، شهید سید محمد باقر صدر و مرحوم پدرم پیرامون منابع احکام فقهی؛"، "نظر شجاعانه، تابو شکنانه و راهگشای امام خمینی پیرامون استخراج احکام اسلام؛"، "مسئله تقلید؛"، "از چه کسی تقلید کنیم؟ ضرورت تقلید از مرجع زنده؛" اظهار نظر کرد و با اهانت به برخی از احکام دین مبین اسلام و بیان تفسیرهای التقاطی بهطور واضح تعدادی از آراء فقهی امام راحل را تحریف کرد.
وی در بخشی از این گفتوگو که عمدتاً برای توجیه حليت انواع موسیقی در این زمینه اظهارنظر میکند که یک حکم ممکن است روزی باشد و روز دیگر بهدلیل اقتضای شرایط، به عکس خود تبدیل شود. طباطبایی بهمنظور یادآوری یک نمونه در این زمینه ادعا میکند:
«(بر اساس نظر مرحوم پدرم در مبانی اصول و متدولوژی احکام: اجرای هر حکمی که موجب وهـن اسلام گردد، باید متوقف شود، نظیر شلاق زدن در ملاء عام یا گردن زدن و غیره -در این جا از سنگسار کردن نام نمی برم چون، حکم رجم یک حکم قرآنی نیست! -بلکه مأخوذ از آئین یهود است!) که اجرای آن از معاصی کبیره می باشد. ملاحظه می کنید که یک حکم روزگاری دستور شرع است و روزگاری دیگر در ردیف محرمات قرار می گیرد.»
طباطبایی در بخش دیگری از این نوشته نیز مدعی شده است:
«خیلی از احکام فقهی ما خصوصا در باب اجتماعیات، از صدر اسلام که آئین یهود در جزیره العرب رواج داشت اقتباس شده است که به اسرائیلیات شهره اند. حیف که عمر امام کفاف نداد و با رحلت ایشان این توفیق از امت اسلامی عموماً و جهان تشیع خصوصاً گرفته شد، که شاهد یک خانه تکانی اساسی در احکامی باشیم که به هیچ وجه پاسخگوی شرایط زمانی ما نیستند.»
ادعای اسلامی نبودن حکم رجم و انتساب آن به آیین یهود در حالی است که امام خمینی در تحریر الوسیلة در باب حدود به تفصیل، احکام رجم را بیان کردهاند.
طباطبایی که در این نوشته اصرار دارد نظرات خود را بهعنوان یک فقیه و اسلامشناس قالب کند و از نظرات امام برای توجیه اظهارات خود شاهد بیاورد، در بخش دیگری نیز ميگويد که "شما در آرای امام صدر نه تنها نشانه هائی از حرمت موسیقی نمی بینید، بلکه ایشان پنجاه سال پیش خواهر زاده شان را به فراگرفتن اصول علمی موسیقی تشویق کرده بودند" و در ادامه به فتاواي متفاوت امام با برخي از فقها در حوزههاي مختلف اشاره ميکند. وي در بخش دوم گفتوگوي خود با اين سايت ميگويد: «من عقیده دارم روی آوردن جوانان ما را به مقوله فراگیری موسیقی و نوازندگی باید بسیار قدر دانست؛ زیرا این امر به معنای دور شدن آنان از زمینه های رایج فساد و انحراف و اعتیاد و بی بند و باری است.»
این در حالی است که این ادعا نیز مخالف آرای فقهی و نظرات امام راحل است، و بد نيست آقاي طباطبايي که اصرار دارد نظرات عجيب خود را به امام(ره) مستند کند، نمونههاي زير را ببيند. بهعنوان نمونه امام خميني در تاريخ 28/4/58 در دیدار مدیران و کارکنان صداو سیما میفرمایند:
«امروز که مملکت دست خود شما و مقدراتش دست شماها هست، هر کس در هر محلی که هست باید یک سازندگی، یک تحول، ایجاد کند. تحول به این معنا که رادیو تلویزیون در زمان طاغوت کارهای طاغوتی میکرد. نصف کارش به این میگذشت که جوانهای ما را تضعیف کند به واسطهی موسیقی. موسیقی تضعیف میکند روح انسان را. موسیقی اسباب این میشود که انسان از استقلال فکری میافتد. نصف کار رادیو تلویزیون قضیهی موسیقی بود؛ یا نمایش دادن یک صحنههایی که جوانهای ما را به فساد میکشید...
آثار تخریبی موسیقی
اگر شما علاقه دارید به اسلام، علاقه دارید به کشور، علاقه دارید به ملت خودتان، این دستگاهی که دست شما هست ـ همهی دستگاهها که نمیتواند همه دخالت بکنند ـ هر کسی آنجایی که دارد، این دستگاهی که دست شماهاست این دستگاه را اصلاحش کنید؛ یعنی غربی نباشید، غربزده نباشید، که حتماً باید بین این خبر و این خبر، موسیقی باشد، این غربزدگی است، یک طرح دیگری درست کنید، یک چیز دیگری. اخبار را زیادترش کنید، یک کارهایی بکنید که موسیقی را ترکش کنید. شما خیال نکنید که موسیقی یک چیزی است برای یک مملکت مترقی. موسیقی خراب میکند دِماغ بچههای ما را؛ مغز بچههای ما را فاسد میکند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقی باشد، این دیگر به کار نمیرسد؛ این دیگر نمیتواند فکر جدی بکند. اینکه ما میگوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفتهام، شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقای قطبزاده[2]گفتهام که آقا این را بردارید از آن، میگوید نمیشود. من نمیدانم این "نمیشود" یعنی چه؟ چرا نمیشود؟ شما به عرض من گوش بکنید. من عرض میکنم که اگر ما یک کاری که صلاح ملتمان است بکنیم، غربیها یا غربزدهها بیایند به ما اشکال بکنند و بگویند که اینها کهنهپرستند، ما باید دست برداریم برویم سراغ آنها؟ یا نه، ما باید مصلحت خودمان را ملاحظه کنیم. ما باید ملاحظه کنیم به اینکه این دستگاهی که باید معلّم جمعیت باشد، باید مربی جمعیت باشد، باید سازنده باشد، انسان جوری بار بیاورد که در فکر مقدّرات خودشان نباشند، دنبال این باشند که بنشینند اینجا، و عرض بکنم که این مسائل را از سمع و بصر تحویل بگیرند، و باطنشان اصلاً بعد از چند روز خراب بشود، تهی بشود. اینجا باید مسائل آقا، مسائل تلویزیون و رادیو مسائل جدی باید باشد نه مسائل هزل![3]مسائل موسیقی، مسائل هزل است، نه مسائل جدی. شما باید مسائلتان مسائل جدی[باشد]. شما میخواهید یک مملکت درست بکنید. کسی که میخواهد مملکت درست کند، باید مسائلش جدی باشد، نه مسائل شوخی و هزل باشد. اگر ـ چنانچه ـ فیلم میگذارید، فیلم جدّی سازنده؛ نه یک فیلم خراب کن که جوانهای ما را به خرابی بکشد ـ مثل زمان سابق ـ و آنهایی که میخواستند اصلاً جوانهای ما را[منحرف سازند]. اگر ـ چنانچه ـ مقاله میگویید مقالهای باشد که سازنده باشد. اگر ـ چنانچه ـ فرض کنید که یک چیزی باید باشد مارْش باشد، که ضایع نکند؛ تقویت بکند؛ نه موسیقی باشد که خراب میکند جوانهای ما را، خدا میداند که خراب میکند!»
ایشان همچنین دو روز بعد (30/4/58) در دیدار کارکنان رادیو دریا خاطرنشان میکنند:
«موسیقی، منشأ تخدیر افکار
و از جمله چیزهایی که باز مغزهای جوانها را مخدّر است و تخدیر میکند موسیقی است. موسیقی اسباب این میشود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد، تبدیل میشود به یک مغزی غیر آن [مغز] کسی که جدّی باشد. از جدّیت، انسان را بیرون میکند، و متوجه میکند به جهاتی دیگر. تمام این وسائلی که حالا این بعضیش بود، و الی ماشاءاللّه وسائل درست کرده بودند، همه برای خاطر این بود که ملت را از مقدّرات خودش غافل کند، و متوجه به جهات دیگر بکند، منحرف کند او را از مسائل روز که مبادا مزاحمش بشود. این یک برنامهی بسیار مفصّلی بوده است که طرح شده؛ نه این است که مِنْ باب اتفاق مثلاً این مسائل واقع شده. نخیر، این یک طرحهایی است که آنهایی که طرّاح هستند طرح کردند، که این جوانها را به تباهی بکشند.
.....
موسیقی از اموری است که البته هر کسی از موسیقی به حسب طبع خوشش میآید؛ لکن از اموری است که انسان را از جدّ بیرون میبرد به یک مطلب هزل. دیگر این جوانی که عادت کرد که روزی چند ساعتش را با موسیقی سر و کار داشته باشد ـ که اینها شاید اکثر رادیوشان و تلویزیونشان از همین قسمها بود ـ یک جوانی که اکثر اوقاتش را صرف بکند در اینکه پای موسیقی بنشیند و اینها، این از مسائل زندگی و از مسائل جدّی بکلی غافل میشود، عادت میکند، مثل همان که به مواد مخدّره عادت میکند. کسانی که به مواد مخدره عادت میکنند، دیگر نمیتوانند یک انسان جدّی باشند که بتوانند در مسائل سیاسی فکر بکنند. فکر انسان را موسیقی جوری میکند که دیگر نتواند در غیر همان محیط موسیقی و مربوط به شهوات و مربوط به موسیقی نتواند اصلاً فکر بکند. از این جهت اینکه پافشاری داشتند به اینکه رادیو آن طور باشد و تلویزیون آن طور باشد و مجلات آن طور باشند و روزنامهها آن طور باشند و سینماها آن طور باشند؛ و همه روی هم رفته دست به دست هم بدهند و این ملت را سرگرم کنند به این امور، و همهی مخازن ما را ببرند؛ که الآن که رفتند و گم شدند برای مملکت ما یک چیزِ سالم نمانده؛ هر جایش دست بگذارند ناسالم است.»
ایشان سه روز بعد یعنی 3/5/58 نیز در دیدار دانشجویان دانشگاه کاشان میفرمایند:
«یک وقتی بود که در تهران من گاهی از خیابان عبور میکردم، همین طور که آدم میرفت موسیقی بود. در تمام دکانها صدای موسیقی که پخش میشد، همین طور تا آخر موسیقی بود، این مغز را اینطور متزلزل میکردند. حواس را میبردند دنبال این مسائل، که مبادا راجع به آن مسائلی که مربوط است به زندگیشان، مربوط به مسائل انسانیشان هست، مربوط به استقلال مملکتشان است، مبادا متوجه به او بشوند، و همین طور هم هست. توفیق هم یافتند که اصلاً در طول این پنجاه و چند سال، الاّ کمی از اوقات، آن هم کمی از مردم، باقی توجه به این مسائل اصلاً نداشتند.»
بنیانگذار انقلاب اسلامی در دیدار 31/2/1359 با مدیر واحد اطلاعات صداوسیما نیز تأکید میکنند:
«یکی از مواردی و بنگاههایی که در این مطلب خیلی کوشش میکرد رادیو ـ تلویزیون بود، که اول از پخش کردن چیزهایی که مخدرات خودش بود، این موسیقیها همه مخدر هستند؛ یعنی جوانهای ما را، جوانی که عادت به موسیقی کرد دیگر نمیتواند کار انجام بدهد، دیگر نمیتواند قاطع باشد. رادیو ـ تلویزیون تقریباً اکثر اوقات جوانهای ما را به اینطور گوش کردن وامیداشت.»
با این حال، مشخص نیست چرا آقای طباطبایی اصرار دارد خود را بهعنوان یک فقیه اسلامشناس جا بزند و از سوی دیگر چرا بافتهها و نگاههای التقاطی خود را به نام امام راحل و بر خلاف نظرات روشن فقهی ایشان جا میزند. وي سال گذشته نيز در مصاحبه با بيبيسي فارسي ادعا کرد تنها کسي که ميتواند نظرات امام(ره) را تفسير کند، سيد حسن خميني است.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : وقتی صادقطباطبایی فقیه میشود و نظرات امام(ره) را تحریف میکند, ,